محسنيان راد در روزنامه اعتماد نوشت:
محدوديت اول در قرن نوزدهم و در امريكا و اروپا به شكل سلطه سانسور دولتي بود و به تدريج، با برداشته شدن اين مانع، محدوديت دوم شكل گرفت: محدوديتي كه در جوامع پيشرفته و بدون سانسور، همچنان هم در رسانهها وجود دارد، اما از جنس سانسور دولتي نيست و پنهانكاري طبيعي است كه تمام قدرت هاي جهان، نه به دليل اهرم فشار رسانه ها كه به دلايل مختلف براي حفظ مسند قدرت و ثروت خود، انجام مي دهند.
اين پنهانكاريها از جنس همين پنهانكاري كه حالادر گزارش «اوراق پاناما» منتشر شده است و رويدادهايي است كه ماهيت آنها ميل به پنهان شدن دارد و اگر هفت ارزش خبري درباره آنها وجود داشته باشد، ديد باني رسانه ها موظف به كشف و افشاي آن است. روزنامه نگاري در سال هايي كه در غرب در حال توسعه بود براي ديد باني از اين رويدادهاي پنهاني شاخه اي تازه به وجود آورد. شاخه اي كه روزنامه نگاري تحقيقي و پژوهشي است و در دانشكده هاي فرانسوي با واحدي به نام «آنكت» تدريس مي شود و در سال ٤٨ و در دوراني كه استبداد كماكان ادامه داشت، وارد ايران شد و دكتر كاظم معتمدنژاد آن را تدريس مي كرد.
تا زمان انقلاب اسلامي اين شاخه از روزنامه نگاري بدون انتشار كتاب يا مقاله اي درباره آن، تدريس ميشد و دانشجويان با جزوه هاي «پلي كپي» و زيراكسي، اين شاخه از روزنامه نگاري را ميآموختند. اما بعد از انقلاب، روزنامه نگاري تحقيقي و آموزش به شكل ويژه و آن طور كه در جوامع پيشرفته انجام مي شود و شكل مي گيرد، از بين رفت. در حالي كه اين شاخه از روزنامه نگاري به دليل ماهيت ديد باني، در جوامع پيشرفته در حال توسعه و پيشرفت بود، در ايران بسترهاي لازم آن فراهم نشد و اين روزها ما نه نشاني از اين نوع ديد باني مي بينيم و نه روزنامه نگاري تحقيقي به عنوان شاخه اي از حرفه روزنامه نگاري، مدنظر روزنامه نگاران ايراني است.
روزنامه نگاران ايراني، چه آنهايي كه درس اين رشته را خواندهاند و چه آنهايي كه با مدرك غيرمرتبط فعاليت ميكنند، هيچ كدام شناختي و تخصصي از اين شاخه از روزنامه نگاري ندارند. بسترهاي لازم فراهم نيست و همين است كه وقتي پرونده اي مانند قتل هاي زنجيره اي رخ مي دهد، روزنامه اي كه خبر را منتشر مي كند، توقيف مي شود يا زماني كه مديركل بانك ملي با اختلاس از ايران فرار مي كند و روزنامه ها تنها خبر اين فرار را گزارش مي دهند، روابط عمومي بانك مركزي خبري بر مبناي سفر چندروزه آقاي مديرعامل براي يك كنفراس منتشر مي كند و روزنامه ها هم كار مي كنند و پيگيري اين اتفاق از دست روزنامه نگاران خارج ميشود و سرانجام اين پرونده مهم و پرونده هاي ديگر به اين روزها مي رسد و البته بي سرانجامي.
درواقع اگر روزنامه نگاري تحقيقي در ايران شكل گرفته بود، پيش از خروج و فرار شخصي مانند مديرعامل بانك ملي، روزنامه نگاران حقيقت را پيدا و افشا كرده بودند و سرنوشت بسياري از اختلاسها و ماجراهاي ديگر، مبهم و بلاتكليف نميماند. اين چنين است كه در جاي خالي چنين كاركرد بزرگي، اتفاق هايي كه روزنامه نگاران تحقيقي در جوامع پيشرفته مي سازند براي ما عجيب، جالب توجه و مهم است. در حالي كه تمام اعضاي انجمن بين المللي روزنامه نگاران تحقيقي كه در پرونده «اوراق پاناما» همكاري كرده اند، شبيه همان روزنامه نگاراني هستند كه افشاگري واترگيت و... را به وجود آوردند و در واقعيت حرفه اي روزنامه نگاري، تنها و تنها به رسالت و وظيفه خود عمل كرده اند و رفتار و تلاش حرفه اي آنها غيرعادي و عجيب نيست. اين تعجب، تنها براي ما است كه چنين شاخه اي از روزنامه نگاري و تاثيرات مهم آن را در ايران تجربه نكرده ايم.
نظر شما